خط مسیر 52 لهستان - قیف

صعود دیواره علم کوه

مسیر ۵۲ لهستان - مشهد - فرانسوی ها

تقدیم به بیماران سرطانی با آرزوی سلامت

بعد از انصراف از حضور در تیم ترانگو بهترین گزینه رفتن به دیواره علم کوه بود . این هم کمی منو آروم می کرد هم این که بالاخره حالا که نسبتا آماده بودم یه صعودی هم می کردم . مشکل کار اینجا بود که حالا باید یک هم طناب انتخاب می کردم . دوست داشتم صعود ۴۸ رو تکرار کنم . احساس می کردم آمادگی ذهنی و انگیزه خوبی برای این کار دارم . یک صحبتی هم با فرشاد میجوجی کردیم برای ادامه مستقیم مسیر ایتالیا ، البته بعد از برگشتن فرشاد از ترانگو ولی خوب خیلی جدی نبود و در نهایت هم عملی نشد .

کمتر از دو ماه برای هماهنگ شدن با هم طناب . از نظر من کمه . یعنی در چنین شرایطی بهتره با کسی صعود کنید که نسبت به هم شناخت دارید :در چنین شرایطی ، هم طنابهای قبلی ، هم دوره ها و شاگردهای چند سال گذشته بهترین گزینه ها هستند . حتی با یکی دو نفر صحبت کردم و آخر هفته برنامه رفتیم . اما یکی گفت میخوام برم فرانسه دوره ، یکی دیگه گفت زمان کمه کاش زودتر می گفتی ، یکی نامزدش مخالفت کرد و ... . زمان شد حدود یک ماه .

کم کم داشتم به صعود انفرادی فکر می کردم که اتفاقی تو پل خواب مهیار کفاش رو دیدم . با هم صعود کردیم و بنا شد با هم چند هفته تمرین کنیم . من با مهیار از کلاس کارآموزی غارنوردی آشنا بودم . یک فنی کار بسیار جوان و قوی که انگیزه کار عمودی تو وجودش موج می زنه .

از طرفی عامر ازوجی برام عکسای ۴۸ رو فرستاد که توی کنج بزرگ (طول ۴) مثل یه بستنی قیفی ۳۰ متری هنوز برفه ! هدف رو گذاشتیم ۵۲ لهستان و منتظر یک پنجره آب و هوای خوب نشستیم . سالهای اخیر رطوبت منطقه علم کوه زیاد شده و تعداد روزهای هوای خوب کم . طبق پیش بینی ها ۲۲ مرداد تا ۲۷ مرداد یک پنجره هوای خوب باز می شد و کلا هوای ایران کم رطوبت و پایدار می شد . هشدارهای مکرر گرد و غبار و آلوگی این پیش بینی ها رو تایید می کرد .

قرار گذاشتیم جمعه ۲۰ مرداد از تهران حرکت کنیم و شنبه ۲۱ مرداد تو خلوطی مسیر و بار به سمت علم چال حرکت کنیم ، یک شنبه ۲۲ مرداد استراحت کنیم و دو شنبه ۲۳ مرداد صعود . این گزارش رو با حدود ۹۰ عکس ( دست کاری نشده و فقط کم حجم شده  ) خدمت مخاطبان عزیزم ارائه می کنیم . در روز شمار برنامه توضیحات مختصری از صعود و شرایط آوردم که امیدوارم برای عموم مخاطبین جذابیت داشته باشه و برای دیواره نوردان جوان که تمایل به صعود مشابهی دارند نیز مفید باشه .

 

روز اول جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۱

حرکت از تهران به رودبارک - ونداربن

صبح از محل زندگیم در رودهن راه افتادم (محض اطلاع یک رفت و برگشت من برای تمرین هفتگی در پل خواب ۳۰۰ کیلومتر میشه ، خوش به حال شما که منطقه های مشابه بهتون نزدیکه و در منطقه خودتون هم طناب دارین) . بنا بود سعید محمودی رو ببینم و با ما تا پل خواب بیاد . دمش گرم یک کادویی هم برای من از پاکستان گرفته بود که بهم خیلی انرژی داد .

جاده چالوس به این خلوطی مث یه رویا بود که به حقیقت پیوسته ! تا به رودبارک رسیدیم شد ساعت ۱۴ . کم و کسریامون رو هم خریدیم و رفتیم ساختمان رودبارک که کم کم داره تبدیل به یه مهمانپذیر شیک میشه . با بیان قرار گذاشتیم که عصر بیاد ما رو ببره ونداربن . دوست عزیز کلار دشتیمون مهرزاد فرضی زحمت کشید ، اومد به دیدن ما و با هم گپی زدیم .

قرارگاه رودبارک

۱- عکس ار آرشیو سال ۸۷

بیان حاتمی به موقع خودش اومد و ما رو برد ونداربن . بارها رو تحویل انبار دادیم و گفت فکرشم نکنید و صبح را بیفتید و برید بالا . ساختمان ونداربن ساختمان خوب و مجهزی برای کوهنوردا شده . شب رو اونجا خوابیدیم و بنا شد صبح ساعت ۶ بیدار باش باشه .

قرارگاه ونداربن

۲- ساختمان ونداربن از آرشیو مهرزاد فرضی

 

 

روز دوم شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱

حرکت از ونداربن به علم چال

کسی جز ما ظاهرا رو به بالا راه نیفتاد . ساعت ۶:۳۰ از ونداربن راه افتادیم به سمت بالا . بعد از سیل پل ها خراب شده و ابتدای مسیر تغییر کرده . کمی از مسیر تابستانی قدیمی حرکت کردیم و به پلی که در عکس می بینید رسیدیم و از آنجا وارد مسیر اصلی شدیم . به گفته آقای فرضی مسوول قرارگاه رودبارک (ایشون هم نزدیک بازنشستگیشونه دیگه ! واقعا تو این سالها ایشون زحمات زیادی تو منطقه کشیده ) بیان حاتمی ، شیرزاد و سایر دوستان برای ساخت این پل ها و احیای مسیری امن زحمت زیادی کشیده بودند که این رو ما از افراد مختلفی در منطقه شنیدیم .

۳- پل های جدید برای اتصال دو قسمت مسیر

 

۴- پلی که میگن بیان ساخته

 

۵- چه زیر سازی هم کرده !!

 

کشتی سنگ

۶- کشتی سنگ

 

۷- اینم به ما فاز داد ، نشست فیگور گرفت تا دوربین در بیاد و ..

 

۸- عاشق این چشمه هام که از دل کوه زده بیرون

 

مهیار کفاش

۹- آقا مهیار کفاش که معرف حضور هستند ؟

 

۱۱- اول مسیر سیل پارسال

 

۱۳- همنورد گل من و پناه گاه سرچال

 

۱۰- علم کوه و سیاسنگا از سرچال

  

۱۲- اینم من (نکته انحرافی توشه )

 

ساعت ۱۱ به سرچال رسیدیم چیزی خوردیم و زیر تیغ آفتاب خوب خوابیدیم . ساعت ۱۲:۳۰ با رسیدن شیرزاد به همراه بارهامون از خواب بیدار شدیم . چاق سلامتی کردیم ، یادی از مش عین ا.. کردیم ، هم لقمه شدیم و به سمت یخچال علمچال راه افتادیم . امسال راه خیلی خوب علامت گذاری شده بود . از سرچال حجم بیشتر برف نسبت به سالهای گذشته در منطقه کاملا مشخص بود .

 

۱۴- رضا که از پارسال به جمع قاطرچی ها اضافه شده بود و من امسال برای اولین بار دیدمش

 

شیرزاد

۱۵- شیرزاد ربیع پور پسر مرحوم مش عین ا..

 

ساعت حدود ۱۴:۳۰ کمی بعد از بار ها به پناه گاه خرابه رسیدیم . اخم هوا گره خورده بود و کم کم داشت می بارید . چادر که آماده شد و بارها جابه جا شد عملا کمی زیر بارش تگرک دونه درشتی که می بارید خیس شده بودیم . کمی که بارش سبک تر شد سری به چادر مربی کارآموزی سنگ خودم کیومرث کاویانی زدم . کیومرث با محمدرضا صحوی ، علیرضا سعادت ، مجید سفاری بچه های گل باشگاه دماوند اومده بود .

۱۶- تگرگ شاد باش در بدو ورود

 

۱۷- اما فک کنم اونا که تو گرده بیواک کرده بودند مسواک شدند

 

روز سوم یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۱

استراحت فعال - ارزیابی وضعیت - هماهنگی با سایر تیم ها برای نوبت صعود

بعد از یک خواب خوب صبح از خواب بلند شدیم . چند تا تیم روی مسیرها بودند : ۲ تا تیم روی مسیر ۵۲ ، ۲ تا تیم روی مسیر اراکی ها و ۱ تیم روی مسیر فرانسوی ها . بعد از صبحانه مفصل برای دیدن وضعیت گل سنگ ها رفتیم پای دیواره . آیدین بزرگی زحمت کشیده بود و ثابت ها رو ردیف کرده بود . امسال به علت حجم زیاد تر برف ، ثابت مسیر جای خوبی در دسترس قرار داشت و مجبور نبودی صبح ناشتا حرکتای خفن بزنی . شیب یخچال تا شکاف هم مناسب و قابل تحمل بود .

علم کوه از علم چال

۱۸- منظره پناه گاه خرابه و دیواره

 

دیواره علم کوه ورژن 91

۱۹- دیواره علم کوه در یک روز خوب

 

دیواره علم کوه

۲۰- بازم دیواره علم کوه

 

دیواره علم کوه

۲۱- دیواره علم کوه از یه کم نزدیک تر

 

بعد از مطمئن شدن از وضع ثابت های مسیر برای چاق سلامتی یک سری رفتیم سکو ، پیش آیدین و سایر دوستان . اونجا فردا کسی جز آیدین و همطنابش قصد صعود نداشت . آیدین تصمیم داشت بره برای صعود ۴۸ لهستان و دنبال طناب پلاستیکی برای ثابت تا پای مسیر بود که بنا شد ۴۰ - ۵۰ متری از من بگیره . من و مهیار برای هم هوایی یک سری تا گردنه بالای سکو (گردنه شرقی شانه کوه) رفتیم .

۲۲- این گلا تو مسیر گردنه شانه کوه تو پاکوب درومده

 

تیم های در حال صعود روی دیواره علم کوه

۲۳- یه کم دقت کنی صعودکننده ها پیدان

 

بچه های همت ( احسان جابری و مسعود جابری ) هم قصد صعود مسیر ۵۲ لهستان را داشتند . اما انقدر با معرفت بودند که بنا شد با هم صعود کنیم . دو تیم دیگر هم قصد صعود هاری روست (برادران ابراهیمی از کرمان و یک تیم از همت شمیران ) را داشتند . یک تیم خانم هم بنا بود به سمت مسیر همدانی ها بره ، آیدین هم قصد مسیر ۴۸ رو داشت .

عصر یک تیم پر جمعیت از شیراز رسید ظاهرا شب گذشته را سرچال خوابیده بودند و تصمیم داشتند فردا صعود کنند! مسیر مورد نظرشان هاری روست - امیرعلایی بود که برای سه تیم زیاد جالب نمی شد (با توجه به دو تیمی که از قبل قصد صعود داشتند) .

بنا شد ما ۳ صبح از چادر راه بیفتیم و بچه های همت ۳:۳۰ . کوله ها و سایل رو آماده کردیم و گذاشتیم داخل چادر تا بر اثر بارش احتمالی خیس نشه . هوا رو به عصر کمی ابری شد و سر دیواره در ابر پنهان شد .

من از طرف خودم و مهیار کفاش تو کمپ بلند اعلام کردم که این صعود را به کودکان مظلوم و دختران زیبای در گیر با سرطان تقدیم می کنیم .

عصر که بیان و شیرزاد اومدن بالا کلی نگران من بودن : ابر از اون ور اومد نری بالا ، زن و بچه داری حواست به خودت باشه و ... (دم این رفیقای با محبت ما هم گرم ) . بعد از شام چایی و وسایل صبحانه را هم آماده کردیم .

۲۴- من و ابوذر آسیابانی از بچه های گل شیراز

 

۲۵- ک ک آ د = کلوب کوهنوردی و اسکی دماوند

 

۲۶- وسایل دیواره چیده واچیده تو چادر و موش موش لا لا

 

روز چهارم یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۱

روز قشنگ صعود دیواره

ساعت ۲:۳۰ با زنگ موبایل از خواب بیدار شدیم . اول یه دعا می خونم : اللهم ادخل مدخل صدق و اخرج مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا . تو موبایل زیاد جستجو نمیکنم تا به آلبوم LOAD و RElOAD برسم . با صدای کم پلی میکنم و باهاش یواش یواش و نشسته خودمونو گرم میکنیم . با رد و بدل تعداد کلماتی اندک آماده رفتن می شیم .

۲۷- اینجوری بود که کمپ رو ترک کردیم

 

۲۸- به به چه حسیه ؟

 

کمی بعد از ما ، یک تیم از سمت جنوب پناهگاه کشید کف یخچال . خوب حرکت میکردند . ما از بالا و بعد سنگ بزرگ رفتیم کف یخچال . دیروز یک شکاف دیده بودیم جلوتر و سعی کردیم اون رو رد کنیم . وقتی اون چراغ قوه ها نزدیک شدن فهمیدیم بچه های کرمون هستند . من کمی سرعتم رو کم کردم تا اونا زود تر طناب ثابت رو بگیرند اما وقتی رسیدم زیر پلاک یوسف مرزبانی متوجه شدم طناب رو دارن میدن دست مهیار . این سالها اینجور رفتارای مودبانه و جوانمردانه کم دیده میشه و من گفتم تو گزارشم حتما می نویسم که برادران ابراهیمی چقدر با معرفت هستند .

۲۹- گل سنگا کوییز قبل امتحان نهایی

 

۳۰ - تاریک بود دیگه ..

 

۳۱- بازم گل سنگا

 

۳۲- پای مسیر ۵۲ پشت سرم بچه های کرمام پای اراکی ها باراشون رو بر می دارن

 

توی گرگ و میش صبح مهیار طول یک رو صعود کرد و منم پشت سرش . از طول ۲ تا زیر قمقمه بنا بود تا جایی که بشه همزمان صعود کنیم . مهیار من رو حمایت کرد تا ۵۰ متر رو پر کنم(اگر اینجوری صعود نمی کردیم تا کلاهک بزرگ ۳ طول باید صعود می شد) . هوا روشن شده بود که صعودم رو آغاز کردم . دومین میانی مسیر یک گوه بود که طنابچه رنگ پریده ای داشت . فاصله میانی سوم کمی زیاد بود و ابزار نمی خورد ، تا شوکی بهش وارد شد زرتی پاره شد و پاندول شدم . صعودم رو ادامه دادم مثل همیشه آرام و با حوصله و با اولویت ذخیره انرژی . زیر کلاهک بزرگ با داشتن ۴ کلاهک کوچک کمی فرسایشی است . بچه های همت هم پشت سر ما مستقلا صعود می کردند . زیر کلاهک بزرگ توقف کردم تا مهیار دو طول ادامه مسیر را ادامه دهد .

۳۳- دینامیکش زیاد بود ، بعدی بهتره

 

۳۴- قطعات اول طول ۲

 

۳۵- مسعود جابری متفکر

 

۳۶- بعد کلاهک اول

 

۳۷

 

۳۸ - مهیار کفاش

 

۳۹- احسان و مسعود

 

۴۰ - بازم احسان و مسعود

 

۴۱- دلی دی دلی دی

 

۴۲

 

۴۳

 

۴۴

 

۴۵- زیر کلاهک بزرگ

 

۴۶- در حال درخشیدن ! و آواز خوندن !

 

۴۷ - کلاهک بزرگ

 

۴۸- کتیبه مشهد

 

۴۹ - ببری در ارتفاع

 

۵۰

 

۵۱

 

۵۲- سایه بازی ۹۱

 

کلاهک بزرگ لهستانی ها

۵۳- باز هم کلاهک بزرگ

 

۵۴- مهیار رو کتیبه مشهدیا

 

۵۵

 

۵۶

 

۵۷- ببری

 

۵۸

 

۵۹- بالای کارگاه مثلث ۱

 

۶۰ - بالای کارگاه مثلث ۲

 

۶۱- بالای کارگاه مثلث ۳

مهیار و ببری عروسکش تا کارگاه اطاقک جلو رفتند و تقریبا من و توماس پپل عروسک البرز هم همزمان پشت سرشون صعود کردیم . طول زیر طاقچه قمقمه هم طول قشنگی است . اول مهیار ، بعد من و سپس کُرده بچه های همت وارد قمقمه شدیم . ساعت حدود ۳ عصر بود . تصمیم گرفتیم به سرعت وارد قیف شویم . نبش قیف متوجه آیدین شدم که روی مسیر دشوار کرجی ها بود . مکالمه کوتاهی کردیم و اطلاعاتی از ادامه مسیر کرجی ها و اینکه در ادامه باید وارد دو جورابی شود با او رد بدل کردم . متاسفانه رول های جدیدی که سال ۸۹ توسط تیم امداد کوبیده شده بود را پیدا نکردم . نبش قیف یک کارگاه زدم و مهیار با شکست کمتر ادامه داد و به رول ها رسید . این رول ها بعد از دو میخ سابق و کاملا داخل قیف زیر امتداد کلاهک کوبیده شده اند .

سنگ لوزی

۶۲- سنگ لوزی ، سنگ عدس ، سنگ آینه یا هرچی شما بگی

 

۶۳- طول زیر طاقچه قمقمه ۱

 

۶۴ - زیر طاقچه قمقمه ۲

 

۶۵- زیر طاقچه قمقمه ۳

 

۶۶- زیر طاقچه قمقمه ۴

 

۶۷ - زیر طاقچه قمقمه ۵

۶۸ - محل ورود به طاقچه قمقمه اول

 

۶۹- احساس میکردم پشتم مسعود مث یه ماشین کورسی تیک آف میکنه ! خیلی صبوری کرد

 

۷۰- طاقچه قمقمه ۱

 

۷۱- طاقچه قمقمه ۲

 

۷۲- طاقچه قمقمه ۳

 

۷۳- عکس زیبایی از احسان پشت به چالون و سیاه کمان

 

۷۴- احسان در لحظه

 

۷۵- نیمه بالایی قیف

نیمه بالایی قیف در مسیر صعود میشه ، این قسمت به صورت طبیعی در این ساعات ریزش نداره اما چون همه چی لق و پقه باید احتیاط کرد سنگی در نره . خیلی جاها مثل بالای کلاهک قیف دو شکاف موازی میخ خورده تا تو تاریکی اگر از هر کدوم رفتید بتونید صعود کنید .

مهیار داخل قیف بسیار قوی و با سرعتی مناسب صعود کرد . دو جفت رول زیر کلاهک قیف خورده که بهتر است از جفت رول بالایی استفاده شود (پایینی کارگاه نیمه راحت و بالایی ناراحت ) تا بشود طول کلاهک را با طناب ۵۰ متری صعود کرد . به این صورت بعد از ترواورس قمقمه با ۳ طول ۵۰ متری زیر ریزشی ها می رسی طول اول بیشتر طبیعی ، طول دوم بیشتر مصنوعی و طول سوم طبیعی با انحراف به چپ .

۷۶

 

۷۷- وضعیت برف داخل قیف

 

۷۸- مهیار و ببری

 

۷۹- در این نقطه به پیشنهاد احسان ، دنبال دکمه میگشتیم !!

 

بنا شد من از ریزشی ها در بیام . ریزشی ها فاقد ثابت پلاستیکی بود (بهتر) یک تکه طناب داشت که وقتی بهش رسیدم دیدم دور یک سنگ گنده ول بسته شده . این نقطه یک تیغه دو تا دهلیز بوجود آورده . سمت راستی پر برف بود و سمت چپی خشک تر . با پا برف رو له کردم ، پام کمونه کرد ، فهمیدم حین صعود گرمم حالیم نیست و هوا سرده ظاهرا و برف حسابی یخ زده . از سمت چپ که خشک تر بود با احتیاط صعود کردم . متاسفانه سنگهای این قسمت که در میره صاف میره رو مسیر همدانی ها یک طول  زیر قمقمه و رو اون مسیر هم کرده خانم ها نسیم عشقی و کارولین یه جایی باید بیواک می کردن شب رو . خیلی احتیاط کردم سنگ از زیر ژاهام در نره ولی به هر حال شرمنده !! یه بار که سنگ در رفت نگاه کردم دیدیم با هر برخوردش یه فواره جرقه از کنار سنگ ژراکنده میشه تو تاریکی مطلق فضا ی اطرافش . به ارومی ادامه دادم تا به لبه رسیدم و اون طرف لبه کمی پایین رفتم ، نشستم تو حمایت مهیار و به ترتیب هر چهار نفر با حمایت نفر قبلی از دیواره درومدیم . حدودا بین ۲۱ تا ۲۱:۳۰ همه سر قله بودیم .

فاصله بین قله تا پناه گاه خرسان به علت تاریکی زیاد میومد . با اینکه من از محل دقیق پناه گاه مطمئن بودم اما تصمیم این شد که زیر قله بخوابیم و چیزی خوردیم و خوابیدیم .

 

 

روز پنجم سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۱

فرود از سیاسنگها

صبح تا آفتاب افتاد بلند شدیم جمع و جور کردیم . باید می رفتیم سر هاری روست - امیر علایی بچه های همت از پایین بی سیم زدند دیشب که تیم همت و تیم کرمان تو ریزشی ها بیواک کردند . ما هم همون اول رفتیم سراغ اونا و تو مسیر دیدیمشون . خدا رو شکر صحیح و سلامت و ردیف صعود می کردند .

من ، مهیار و مسعود به سمت جانپناه سیاسنگا راه افتادیم و احسان موند بالای هاری روست . امسال اون طرف خیلی عجیب شده بود . یخچالهای جدیدی شکل گرفته بود ! حتی پشت شاخک ها و سیاسنگا هم برف داشت تا جایی که بعضی قسمتها مسیر عوض شده بود و بعضا مشکلاتی هم به وجود می آورد . مثلا عبور از زیر یک قسمت ریزشی پشت شاخک که دائم سنگ مینداخت . یکی از این سنگها اومد سمت من تا تغییر جهت دادم اونم تغییر جهت داد و دقیقا خورد وسط رون چپم . رفتیم سیاسنگا خوابیدیم تا بچه ها برسند . یه خواب گرم و توپ . با رسیدن بچه ها رفتیم تو سیسنگا و فرود .

۸۰- سحرگاه از زیر قله علم و رو به خرسان زیبا ، قزوین و طالقان

 

۸۱- اینجا همه چیز به قلب آسمان اشاره می کند

 

۸۲- بازی با سایه

 

۸۳- نیم رخ زیبای علم کوه و شاخک ها

 

علمچال از چالون

۸۴- نمایی بهتر از شانه کوه تا شاخک ها و علم چال

 

۸۵

 

۸۶

 

۸۷- همنوردای فراموش نشدنی این صعود :احسان جابری، مهیار کفاش،مسعود وزوایی و علی مصباحی

 

۸۸-  دوستانی مث احسان کنعانی و بچه های همت شمیران برای پیشواز و نه خسته گفتن اومدن کف یخچال

 

به محض رسیدن به کمپ ، با نهار مشتی که بچه های همت شمیران آماده کرده بودند پذیرایی شدیم . من قورمه سبزی خوردم جاتون خالی خیلی هم فاز داد .

 

 

روز ششم چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۱

ترک علمچال

دیشب مهیار تا صبح سرفه می کرد . صبح امین معین یک ضد حساسیت بهش تزریق کرد . بنا بود مهیار بمونه و صعود داشته باشه اما با این سرفه ها خودش هم موافق بود ارتفاع کم کنه . همراه بچه های همت رو به پایین حرکت کردیم و مثل همیشه با کلی حسرت منطقه رو ترک کردیم . خدا رو شکر کمی پایین تر از علمچال سرفه های مهیار قطع شد . با دکتر مساعدیان هم مشورتی کردیم و خیالمون رو راحت کرد : چیزی نیست ولی برای احتیاط یک سری به درمونگاهشون تو میدون آرژانتین یه سری بزنیم .

   از پایین خبر رسیده که اوائل هفته تبریز زلزله اومده . با خودم فکر میکردم کاش مث بم نباشه . کاش کسی عزیزی از دست نداده باشه .

 

پی نوشت :

 

در مورد مسیر

۱- طنابچه های روی مسیر ، کهنه و پوسیده هستند . تحمل وزن صعود کننده را دارند اما با کوچکترین شوک پاره می شوند . توصیه می کنم هرجا قصد صعود طبیعی دارید و یا احتمال وارد کردن شوک می دهید ابزار گذاری کنید .

۲- پای دیواره تا کلاهک بزرگ ۱۴۰ متر ، کلاهک بزرگ تا کارگاه اتاقک ۷۵ متر ، کارگاه اتاقک تا طاقچه قمقمه ۵۰ متر ، تراورس طاقچه ۵۰ متر ، قیف تا زیر ریزشی ها ۱۵۰ متر و ریزشی ها ۴۰ متر . در مجموع به جز گل سنگها ، طول این مسیر حدود ۵۰۰ متر ( بستگی به نحوه صعود و ... کمی کم و زیاد هم می شود ) .

۳- صعود کرده من و مهیار به صورت دو طنابه با طنابهای ۸.۳ گیل مونت بود . ابزار حمایت من ای تی سی گاید و ابزار مهیار توکان بود .

 

تشکر نومچه :

۱- از سرپرست تیم همت شمیران حامد ارشدی فرد و کلیه همنوردان حاضر در این تیم مخصوصا احسان جابری و مسعود جابری تشکر میکنم . در این برنامه بارها ما احساس کردیم عضوی از این تیم هستیم .

۲- از امین معین که در این برنامه افتخار آشنایی با او را پیدا کردم نیز به خاطر کمک روز آخر و تزریق و .. متشکریم .

۳- از دوستان کلاردشتی خوبم مهرزاد فرضی و عامر ازوجی برای همه محبتهایشان تشکر می کنم .

۴- تشکر ویژه از بیان حاتمی و شیرزاد ربیع پور و رضا . علاوه بر همه زحماتی که ما برای این مردان داریم ، من رو شرمنده کردند و هدایای طبیعی بعد از صعود به من دادند ( این محبت برای من خیلی عزیز و پربهاست ) .

۵- از احسان کنعانی دوست و همنورد خوبم برای تقدیم اولین صعود خودش روی دیواره علم کوه به من تشکر می کنم . امیدوارم با توجه به توانیی هایی که در او و هم طناب گلش حامد حواله دار سراغ دارم  صعود های بیشتر و بیشتری کنن و موفق و سلامت باشن . 

در مورد تقدیم نومچه

۱- نهادهایی برای حمایت از بیماران سرطانی در کشور ما وجود دارد . بعضا این گروه ها و نهاد ها برای خانواده بیماران و بیماران بسیار موثر و تاثیر گذار عمل می کنند . کمک های اندک شما از طریق این نهاد ها ، بارهای بزرگی رو از دوش بیماران بر میداره . به طور مثال با صرف مقداری هزینه (کمتر از یک کفش کوهنوردی یا کاپشن گورتکس) میشه برای ارائه گزارش چند ساعتی سالن چند منظوره محک رو اجاره کرد . مطمئن باشید جای دوری نمیره و اینجوری افراد دیگری رو هم با اینجور سازمانها آشنا می کنید .

۲-کمبودهای مادی و معنوی زیادی در کنار یک بیماری مثل سرطان برای بیمار به وجود میاد . مشکلات معنوی برای بیمار ورزشکار چند برابر بیشتر نمود داره . حداقل کاری که میتونیم برای دوستانمون بکنیم اینه که با رفتار غیر انسانی خودمون خالی ترشون نکنیم . کمی به کارهایی که میکنیم ، به حرف هایی که می زنیم بیشتر فکر کنیم .

 

سایرنومچه

۱- تا حالا گزارش برنامه دیواره علم کوه با این تعداد عکس دیده بودی ؟

۲- هدف از سوال فوق توجه دادن مخاطب به اهمیت مستند سازی صادقانه صعودها و فرودهای فنی است .

۳- امسال با کفش اپروچ اسکارپا ، ترکینگ و صعودم رو انجام دادم . کف سفت و لبه های جلویی خوبی داشت اما چون کف انعطاف نداشت رو لبه های اصطکاکی خوب جواب نمی داد . برای ترکینگ هم اگر ساق دار بود خیلی بهتر بود . اصولا باید دنبال کفش دیواره باشیم .

۴- به علت تعداد زیاد عکسها ممکنه اگر سرعت اینترنت مناسب نباشه ، بعضا عکسها باز نشه ، در اینترنت اکسپلورر با کلیک راست و Show image تصویر نمایش داده می شود . در غیر این  صورت با کلیک راست روی محل عکس و کپی آدرس عکس و چسباندن آدرس در آدرس بار می توانید عکس را مشاهده کنید .